171. ما را سفر نشاید


جای جدید  ،  تجربه ی جدید  ،  زندگی جدید

ببینیم خدا ایندفعه چی نوشته واسم



+ 08:38 ب.ظ

170. مصلحت اندیشی


نهنگ و کوسه تو دریا حاصل میشه نه تو جوب آب



+ 12:13 ق.ظ

169. فصل دوم: همزیستی مسالمت آمیز


تابستان ، این داغ ترین و مزخرف ترین فصل سال هیچگاه قرار نیست به من روی خوش نشان دهد. زندگی وقتی زیباست که تمام عقاید ،اخلاق و عاداتت محترم شمرده شوند و بگذارند آنطور که راحتی یا به قول خودمان آنطور که حال میکنی زندگی کنی در غیر این صورت دیگر زندگی نیست ، زندانیست که در آن با هم سلولی هایت به صورت  مسالمت آمیز همزیستی میکنی. آه چه وحشتناک !!


+ 03:51 ب.ظ

168. فصل اول : زمستان در راه است



با اینکه سال ها از انتخابم میگذرد اما هنوز هم ذهنم درگیر پیچیدگی های ساختگی خودش است. هر بار که می بینمش صورت خندانم بیانگر شادی وصف ناپذیر درونیست اما همین که دستانش را رها میکنم و به خانه بر میگردم هزاران اگر ، شاید و ای کاش  در تو در توی مغزم شکل میگیرند ، قد میکشند ، بزرگ میشوند و جشن و پای کوبی راه می اندازند که نادیده گرفتنشان از کندن کوه و گذشتن از 7 خوان هم سخت تر است . من معتقدم شک ، ترس و ترید از اعتیاد هم خانمانسوز ترند . حسرت میخورم به انسان های ساده نگر ریسک پذیرِ الکی خوش . پیر شده ام . وقتی سن انسان بالا میرود محتاط میشود و حاضر نیست به این سادگی ها حاشیه ی نسبتا امن زندگی اش را رها کند ، همین میشود که از ماست مو که چه عرض کنم گاها همان سرشیر خوشمزه ای که شاید چند سال پیش برای تصاحبش جنگ جهانی راه می انداخت را بیرون میکشد. و من همینجا ، در همین لحظه اعتراف میکنم پیر شده ام و میدانم زمستان سخت زندگی ام در راه است..



+ 02:36 ق.ظ

167. ما مقاوم ترین آدمای تاریخ خواهیم شد


نزدیک سه هفتس که ما فاصله 961 کیلومتریِ این 4 سال رو به 5 کیلومتر رسوندیم و اگه یه ماشین بشنیم 7-8 دیقه بعد تو یه قدمیِ همیم ، حالا تو این شرایط که همه چی نسبت به قبل گل و بلبله ما یه دلِ سیر حتی تو چشای هم نگاه نکردیم بقیه داستانا که بماند.. ولی میدونم خیلی زود بر میگردیم و به این روزا لبخند میزنیم :)


+ 05:48 ب.ظ