179. هر سر موی مرا



با تو هزاران کار است..



+  ذهنمان دلتنگ و خسته تشریف دارن

+ ۱۱:۲۲ ب.ظ



179. Old sorrow


یاد روزای اولی که دیدمت بخیر ، بهتره بگم یاد روزای اولی که منو دیدی بخیر.. توی محوطه دانشگاه !

کاش هیچوقت بزرگ نمیشدیم ، کاش همونجا می موندیم همون روزای مزخرف دانشکده تمو م نمیشدن ، کاش ۵ سال نمیگذشت..

آدما وقتی بزرگ‌میشن عوض میشن ، عوض که نه ، چشاشون بازتر میشه ، ریز بین تر میشن ، حساس تر ، وسواسی تر 

دیگه حتی از یه سلام خشک و خالی میخوان کوه بسازن ، که بگن آره یارو یه طوریش هست .. روابط وقتی کش میان همین میشه دیگه . همین که هی دنبال ایراد میگردیم توش ، هی فک میکنیم این بهترینش نیس ، من فرصتای بهتری رو دارم از دست میدم ، اصن یادمون میره که روزای اول میگفتیم آره این خودشه ..

کاش بزرگ نمیشدیم 

کاش هیچی کش نمیومد 

کاش زودتر میفهمیدیم هر کش اومدنی مثل پنیر پیتزا لذت بخش نیس 


۰۰:۰۳ ق.ظ