165. هرکه طاووس خواهد..



ما خیلی سختی کشیدیم ، از همون اول ، از همون اولِ اول.. از همون روزی که پشت اون میز و صندلی دیدمت ، از همون روزس که دمه ورودی مینشستی و سرک میکشیدی .. از همون اول که میگفتی نه کاری نیست اما اگه دوست داری بیا ، از همون وقتایی که همه چی میخواستی باب میل من باشه .. از همون قرارای ساعت 9:30 که نگهبان همیشه بم گیر میداد ..

کلا مشکلی نبود ، خودِ ما مشکل بودیم ، بودن ما باهم مشکل بود .. چون وقتی بودیم همه چی خوب بود .. خوبِ خوب

انگار اصلا آسمون سوراخ شده بود ما تالاپی افتاده بودیم زمین برای با هم بودن .. اما یه جای کار میلنگید

این خوب بودن به نفع ما نبود ، تو چشم بود زیادی .. یادمه اون موقع ها اصلا خرافاتی نبودم ، اما مثکه خرافات چیزِ بدِ نامربوطی هم نیست ..

خلاصه که ما خوبایی بودیم که خیلی سختی کشیدیم 

از همون اول..

اما همیشه امید داشتیم ، و من امیدوارم این هفته پایان همه سختی های این سالها خواهد بود . ازین به بعد ما خوشی میبینیم . خیلی خوشی ، اینقدر خوشی که از چشامون بزنه بیرون ، همه رو کوور کنه ..



+10:37 ب.ظ