138. من زانِ خودم چنان چه هستم هستم

من دختری رو میشناسم که دلسوز ضعیفِ ، که همیشه اشک به اندازه کافی در برابر مشکلات تو چشاش جمع شده ، که همیشه تو ذهنُ ظاهرش یه آدم قویِ اما از درون خورد شده که همیشه به فکر بقیه اس ولی یادش رفته خودشم ناراحت میشه میبُره کم میاره..

من دختری رو میشناسم که دوست داره بقیه فکر کنن بی احساسِ اما خودش میدونه حتی با دیدن پسرک گل فروش سر چهارراه یا کمر خمیده پیرمرد نیازمند گریه اش میگیره..

من این دختر رو خوب میشناسم حتی بیشتر از خودش


+ و هیچکاری برای این دختر نمیتوان کرد

+ 02:43 ب.ظ