خانه عناوین مطالب تماس با من

MaTeRiAl GIRL

MaTeRiAl GIRL

درباره من

این وبلاگ ممکنه روزی چندین بار up شه شاید هم ماهی یه بار.. اینجا ماله منه پس هرطور دلم بخواد مینویسم.. نوشته هاش قرار نیس مخاطب داشته باشه !! کامنتم نمیخوام.. هر که خوشش آید خوش آید ادامه...

پیوندها

  • ماه نو
  • shortest straw
  • جای پای دوست
  • جینگیل نوشت های نینا
  • کمی بیرون قاب قدم بزنیم
  • و اینک آسمان ازان من است

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • 195. نامه ای برای من
  • 194
  • ۱۹۳. God plz listen
  • 192
  • 191. One Last Time
  • 190. September
  • 189. I'm not Ok
  • 188. dillema
  • 187. For all the efforts
  • 186. To The Man That I Love
  • 185. Looking back
  • 184. Bye Bye
  • 183. The End
  • 182. Yes I am Afraid
  • 181. i need a doctor

بایگانی

  • فروردین 1399 1
  • دی 1398 1
  • اردیبهشت 1398 1
  • آبان 1397 1
  • مرداد 1397 1
  • شهریور 1396 2
  • خرداد 1396 1
  • اردیبهشت 1396 1
  • اسفند 1395 1
  • آبان 1395 1
  • تیر 1395 3
  • خرداد 1395 2
  • اسفند 1394 2
  • بهمن 1394 2
  • دی 1394 1
  • آبان 1394 3
  • شهریور 1394 3
  • مرداد 1394 1
  • تیر 1394 3
  • خرداد 1394 2
  • اردیبهشت 1394 2
  • فروردین 1394 1
  • اسفند 1393 2
  • بهمن 1393 5
  • دی 1393 13
  • آذر 1393 7
  • مهر 1393 1
  • شهریور 1393 1
  • مرداد 1393 2
  • خرداد 1393 3
  • اردیبهشت 1393 1
  • فروردین 1393 2
  • اسفند 1392 3
  • بهمن 1392 4
  • دی 1392 5
  • آذر 1392 3
  • آبان 1392 3
  • مهر 1392 5
  • مرداد 1392 1
  • اردیبهشت 1392 1
  • فروردین 1392 3
  • بهمن 1391 1
  • دی 1391 6
  • آذر 1391 5
  • آبان 1391 1
  • شهریور 1391 2
  • مرداد 1391 1
  • تیر 1391 4
  • خرداد 1391 6
  • اردیبهشت 1391 5
  • آبان 1390 1
  • تیر 1390 2
  • خرداد 1390 1
  • اردیبهشت 1390 1
  • اسفند 1389 4
  • بهمن 1389 1
  • دی 1389 6
  • آذر 1389 14
  • آبان 1389 24
  • مهر 1389 11

آمار : 29666 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • 195. نامه ای برای من شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1399 00:10
    سیلور عزیز سلام! خیلی وقته خبری ازت ندارم! امیدوارم خوب باشی.. من خیلی خوب نیستم! شاید شنیده باشی اما اگر نشنیدی ازدواج کردم.. همین فروردین و هنوز یک ماه هم نشده کاش کنارم بودی.. این روزا خیلی تنهام هیچکس کنارم نیست. همسرم آدم خوبیست.. اما برای من نیست.. یک روز خفه میشم.. من دلم میخواست دوست داشته بشم.. خواسته زیادی...
  • 194 شنبه 21 دی‌ماه سال 1398 12:32
    ما همه یک روز یک چمدان برداشته‌ایم و دار و ندارمان را سعی کردیم در آن جای دهیم. یک چمدان پر از غم‌ها، شادی‌ها، گذشت‌ها، گفته‌ها و نگفته‌ها.. ما همه یک روز در فرودگاه برای عزیزانمان دست تکان داده‌ایم و به زور لبخند زده‌ایم تا نشان دهیم حالمان خوب است وقتی میدانستیم آن‌ها باور نخواهند کرد.. ما همه فارق از مقصد حداقل یک...
  • ۱۹۳. God plz listen سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1398 19:53
    واقعا دلم‌میخواد وارد مرحله جدیدی از زندگیم‌ بشم خانواده خودمو بسازم کاش زودتر بشه.. + ۰۷:۵۲ ب.ظ
  • 192 دوشنبه 28 آبان‌ماه سال 1397 10:54
    زل زدم به دخترک‌بی‌روح توی آینه. این منم؟ توی اسباب کشی هفته گذشته یه کاغذ سفید کوچک نظرمو به خودش جلب کرده بود. روی کاغذ نوشته بود: خیابان امام‌خمینی ۱۵ بعد از تقاطع... تا تهران اومده بام :) خیلی سال گذشته اما تمامش جلو چشمه بعضی خاطرات اگرچه تلخ تموم شن اما همچنان شیرینن اینم یکی ازوناست + ۱۰:۵۴ ق.ظ
  • 191. One Last Time جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1397 19:22
    اون روز بعد مهمانی تولد محمد، من و همسرم به اصرار شرمین تصمیم گرفتیم شب را آنجا بمانیم. یادم نیست شایدم تاثیر مصرف بی رویه الکل بود که تمام قد و با کیفیت در تصوراتم بودی و به من لبخند می زدی. یادم آمد جوان تر که بودم و تو اهل می و مستی بودی همیشه ناراحت می شدم. یادت هست بهت می گفتم وقتی این کارو می کنی حداقل به من...
  • 190. September سه‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1396 23:42
    ازدواج مجدد بزرگترین اشتباه زندگی ام بود . برای فرار از نگاه های پر ترحم اطرافیان باردگر خودم را انداختم درون چاهی که به سختی ازان جان سالم بدر برده بودم . اما ایندفعه امیدی نبود، با کله خورده بودم ته چاه و مغزم پاش پاش شده بود حتی یادم هست آن روز که از پدر و مادرم درخواست کرده بودن تا برای تشخیص هویت جسدم به سردخانه...
  • 189. I'm not Ok سه‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1396 23:18
    گاهی وقتا لازمه که خوب نباشم گاهی وقتا خوب نبودن نقابا رو از رو چهره ها بر میداره خدایا شکرت :) + ۱۱:۱۸ ب.ظ
  • 188. dillema جمعه 26 خرداد‌ماه سال 1396 01:52
    یک روز تابستانی بود ، مثل روزهای دیگر تابستان . خیلی فرق نمی‌کرد فقط مطمئن بودم هوا ۲-۳ درجه گرم تر شده است. این را از روی ساندویچ کره بادام زمینی که طبق عادت برای خودم درست کرده بودم و گذاشته بودم کنار تا سر فرصت بخورم فهمیدم. البته ساندویچ هیچوقت سهم من نبود. پسرکم که حالا اگر دستش را دراز میکرد به میز صبحانه...
  • 187. For all the efforts پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1396 22:01
    خدایا به امید تو .. :) + سلام روزای خوب من
  • 186. To The Man That I Love یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1395 22:33
    خدایا ممنونم برای این نعمت + Tnx God for this blessing +10:33 ب.ظ
  • 185. Looking back سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1395 17:59
    All we did was jus a big waste of time + 05:59 ب.ظ
  • 184. Bye Bye جمعه 11 تیر‌ماه سال 1395 17:21
    Dont Go Down Without A fight + 05:21 ب.ظ
  • 183. The End چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1395 22:32
    میفرمان همانا روزی که ارزش خویشتن دانستی و منزلت خود ارج نهادی آنگاه از دادن انواع تخفیفات و اسپشل آفر و ازین قبیل کوفتا به دیگران دست خواهی برداشت ! + I believe in you + 10:32 ب.ظ
  • 182. Yes I am Afraid پنج‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1395 05:06
    کاش هرچی قراره پیش بیاد درست باشه ، کاش تصمیم درستی بتونم بگیرم .. کاش اینقد آشفته نباشم + اه + 05:06 ق.ظ
  • 181. i need a doctor دوشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1395 23:55
    ..To Bring Me Back To Life + one day i will pay it back + 11:55 ب.ظ
  • 180 شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1395 16:07
    سر در گم که باشی پستتم تیتر نداره ذهنتم قرار نداره شما وقتی تو لوپ افکار پریشان و روزمرگی هاتون گیر میکنین چیکار میکنین ؟ + من میخوابم + 04:07 ب.ظ
  • 179. هر سر موی مرا شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1394 23:22
    با تو هزاران کار است.. + ذهنمان دلتنگ و خسته تشریف دارن + ۱۱:۲۲ ب.ظ
  • 179. Old sorrow یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1394 00:02
    یاد روزای اولی که دیدمت بخیر ، بهتره بگم یاد روزای اولی که منو دیدی بخیر.. توی محوطه دانشگاه ! کاش هیچوقت بزرگ نمیشدیم ، کاش همونجا می موندیم همون روزای مزخرف دانشکده تمو م نمیشدن ، کاش ۵ سال نمیگذشت.. آدما وقتی بزرگ‌میشن عوض میشن ، عوض که نه ، چشاشون بازتر میشه ، ریز بین تر میشن ، حساس تر ، وسواسی تر دیگه حتی از یه...
  • 178. Sinderella Story جمعه 30 بهمن‌ماه سال 1394 14:55
    گاهی آدم میخواهد چشم هایش را روی همه چیز ببندد و برود برود جایی که هیچ کس و هیچ چیز آشنا نباشد خودش باسد با انسان هایی که هیچ صنمی با او نداشته باشند گاهی آدم دلش میخواهد تمام انسان های اطرافش را ببوسد و بگذارد کنار .. گاهی آدم دلش میخواهد چشم هایش را باز کند و دیگر در این دنیا نباشد.. + ۰۲:۵۶ ب.ظ
  • 177. Freedom چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1394 17:56
    بعضی پایان ها خیلی شیرینن وقتی میدونی یه شروع جدید تو راهه وقتی خیالت راحته وقتی خوشحالی .. + ۰۵:۵۶ ب.ظ
  • 176. Blackest days پنج‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1394 13:58
    بشه که این روزای کذایی تموم شن بشه که برم و دیگه اینجا بر نگردم.. + خدایا هوامو داری که ؟! +۰۱:۵۷ ب.ظ
  • ۱۷۵. ای که تویی.. دوشنبه 18 آبان‌ماه سال 1394 19:52
    تو با منی حس میکنمت همینجا رو به روی خودم... + ۱۹:۵۲ ب.ظ
  • ۱۷۴.بی همگان به سر شود شنبه 16 آبان‌ماه سال 1394 16:25
    یک روز که خیلی اتفاقی از جلوی خانه ی قدیمیمان رد میشدم ، چشمم به درختی که روز درختکاری نهالش را با ذوق و شوق خریده بودیم و بماند که چقدر بحث کرده بودیم که جلوی خانه ی ما باشد یا خانه ی شما و در نهایت مثل همیشه حرف حرفه من بود و تهدیدای تو که شبانه نهال را جابجا خواهی کرد و هیچگاه این اتفاق نمی افتاد، افتاد ! ماشین را...
  • 173. ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی جمعه 8 آبان‌ماه سال 1394 21:48
    یک روز کنارت میشینم ،لیوان قهوه رو میدم دستت و در حالی که باهم Rajaz گوش میدیم برام سعدی میخونی .. +The Souls Of Heaven Are The Stars Of Night + 09:48 ب.ظ
  • 172. Homesick چهارشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1394 08:47
    دیر آمدی ای عشق ، دل یک ساله خوابیده .. + 08:47 ق.ظ
  • 171. ما را سفر نشاید سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1394 20:39
    جای جدید ، تجربه ی جدید ، زندگی جدید ببینیم خدا ایندفعه چی نوشته واسم + 08:38 ب.ظ
  • 170. مصلحت اندیشی شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1394 00:13
    نهنگ و کوسه تو دریا حاصل میشه نه تو جوب آب + 12:13 ق.ظ
  • 169. فصل دوم: همزیستی مسالمت آمیز جمعه 9 مرداد‌ماه سال 1394 15:51
    تابستان ، این داغ ترین و مزخرف ترین فصل سال هیچگاه قرار نیست به من روی خوش نشان دهد. زندگی وقتی زیباست که تمام عقاید ،اخلاق و عاداتت محترم شمرده شوند و بگذارند آنطور که راحتی یا به قول خودمان آنطور که حال میکنی زندگی کنی در غیر این صورت دیگر زندگی نیست ، زندانیست که در آن با هم سلولی هایت به صورت مسالمت آمیز همزیستی...
  • 168. فصل اول : زمستان در راه است پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1394 02:36
    با اینکه سال ها از انتخابم میگذرد اما هنوز هم ذهنم درگیر پیچیدگی های ساختگی خودش است. هر بار که می بینمش صورت خندانم بیانگر شادی وصف ناپذیر درونیست اما همین که دستانش را رها میکنم و به خانه بر میگردم هزاران اگر ، شاید و ای کاش در تو در توی مغزم شکل میگیرند ، قد میکشند ، بزرگ میشوند و جشن و پای کوبی راه می اندازند که...
  • 167. ما مقاوم ترین آدمای تاریخ خواهیم شد چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1394 17:48
    نزدیک سه هفتس که ما فاصله 961 کیلومتریِ این 4 سال رو به 5 کیلومتر رسوندیم و اگه یه ماشین بشنیم 7-8 دیقه بعد تو یه قدمیِ همیم ، حالا تو این شرایط که همه چی نسبت به قبل گل و بلبله ما یه دلِ سیر حتی تو چشای هم نگاه نکردیم بقیه داستانا که بماند.. ولی میدونم خیلی زود بر میگردیم و به این روزا لبخند میزنیم :) + 05:48 ب.ظ
  • 197
  • صفحه 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 7