در و باز کردم ، چشات از شادی برق میزد ، اما نادیده گرفتمشون.. خیلی سخت بود خودمو زیر پا بذارم ولی گذاشتم.. این شاید بهترین راه بود.. با اینکه میدونستم فردا یه روزِ فوق العادست واسم و میدونستم تنها یه چی میتونه اون روزِ فوق العاده رو ازم بگیره ، اما چاره ای نداشتم..
شادیتُ نادیده گرفتم ، همه چی رو سوزوندم ..
+ بدترین حسِ دنیا..
+ 07:43 ب.ظ
مرا هزار امید است و هر هزار تویی..
+ هزاران هزار...
+یک سال دیگه هم گذشت و ما همچنان وقت برای کنارهم گذروندن نداریم...
+ 09:53 ب.ظ
...I Miss Us
I Miss Ending Up All Those Crazy Nights To The Lazy Mornings
+ 10:10 ب.ظ